English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8024 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
monotone U صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
synchronizes U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronising U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronize U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
phoneme U برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
quotes U تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quote U تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quoted U تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
repeater coil U سیم پیچ تکرار کننده صدا کوبیل تکرار
recidivism U تکرار جرم یا تکرار عمل ضداجتماعی
uniforms U یکنواخت یکنواخت کردن
uniform U یکنواخت یکنواخت کردن
repeat U تکرار کردن تکرار شدن
repeats U تکرار کردن تکرار شدن
honks U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony U صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
voice U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pinging U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voices U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
contralto U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
coordinated U هماهنگ
harmonious U هماهنگ
harmonic U هماهنگ
synchronous U هماهنگ
monotone U هماهنگ
consonant U هماهنگ
consonants U هماهنگ
chortled U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
monophthong U صدای ساده وتنها صدای بسیط
phut U تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
chortling U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
coordination U هماهنگ سازی
sequencer U شیر هماهنگ
proportional U متقابل یا هماهنگ
cooperating bishop U دو فیل هماهنگ
coordinate U هماهنگ ساختن
harmonic vibration U ارتعاش هماهنگ
coordinator U هماهنگ کننده
harmonic motion U حرکت هماهنگ
harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ
harmonic wave U موج هماهنگ
subharmonic U هماهنگ فرعی
harmonizing U هماهنگ کردن
harmonises U هماهنگ کردن
harmonising U هماهنگ کردن
harmonised U هماهنگ کردن
harmonic U هماهنگ همساز
harmonize U هماهنگ کردن
harmonized U هماهنگ کردن
harmonizes U هماهنگ کردن
executive area U ناحیه هماهنگ ساز
autosyn U هماهنگ کننده خودکار
damped harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ میرا
coordinating authority U مقام هماهنگ کننده
creeping attack U تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
coordinate U متناسب یا هماهنگ کردن
damped harmonic motion U حرکت هماهنگ میرا
synchronizing mechanism U ساز و کار هماهنگ
simple harmonic motion U حرکت هماهنگ ساده
sequence valve U شیر هماهنگ کننده
gyro repeater U تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
concrescent U دارای رشد مشترک یا هماهنگ
screen coordinator U هماهنگ کنند پوشش دریایی
fire support coordinator U هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
bsc U SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
monotonous U یکنواخت
uniforms U یکنواخت
steadies U یکنواخت
uniform U یکنواخت
steadiest U یکنواخت
same U یکنواخت
steadied U یکنواخت
monotone U یکنواخت
monotonic U یکنواخت
steadying U یکنواخت
steady U یکنواخت
smoothly U یکنواخت
skirl U صدای زیر صدای نی انبان
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
compatability U قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
area coordination group U گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
standardization U یکنواخت کردن
harmonize U یکنواخت کردن
harmonising U یکنواخت کردن
harmonises U یکنواخت کردن
harmonised U یکنواخت کردن
standardizing U یکنواخت کردن
flat rate U نرخ یکنواخت
standardizes U یکنواخت کردن
standardize U یکنواخت کردن
standardising U یکنواخت کردن
harmonized U یکنواخت کردن
harmonizes U یکنواخت کردن
harmonizing U یکنواخت کردن
standardization U یکنواخت سازی
uniform distribution U توزیع یکنواخت
uniform flow U جریان یکنواخت
uniform sand U ماسه یکنواخت
sing-song U صدایمصنوعی و یکنواخت
sing-song U شعر یکنواخت
sing-songs U صدایمصنوعی و یکنواخت
sing-songs U شعر یکنواخت
invariable U یکنواخت نامتغیر
drone U سخن یکنواخت
level out U یکنواخت کردن
uniform field U میدان یکنواخت
droning U سخن یکنواخت
solid-shade dyeing U رنگرزی یکنواخت
continuous current U جریان یکنواخت
drones U سخن یکنواخت
monotonously U بطور یکنواخت
uniformly U بطور یکنواخت
level tone U اهنگ یکنواخت
droned U سخن یکنواخت
standardised U یکنواخت کردن
standardises U یکنواخت کردن
cim U استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
orients U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
proportional clothing U لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
orienting U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orient U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
uniform aggregate U مصالح ریزدانه یکنواخت
flattest U یکنواخت پایین دست
drab U یکنواخت وخسته کننده
drabber U یکنواخت وخسته کننده
drabbest U یکنواخت وخسته کننده
level colour U رنگ یکدست یا یکنواخت
continuous duty U کار مداوم یکنواخت
equilibrium U یکنواخت شدن رنگینه ها
flat U یکنواخت پایین دست
steadily U بطور پیوسته و یکنواخت
trim U یکنواخت کردن با قیچی
to level off U یکنواخت شدن [ناحیه ای]
uniformly distribution load U بار گسترده یکنواخت
standard U همگون یکنواخت یکجور
standards U همگون یکنواخت یکجور
uniformly distributed load U بار گسترده یکنواخت
power line filter U یکنواخت کننده برق
man power leveling U یکنواخت کردن نیروی انسانی
uninterrupted duty U کار مداوم غیر یکنواخت
singsong U بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
sing-songs U دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
sing-song U دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
drones U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droned U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drone U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droning U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
despotic network U شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
to get into a rut U یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن [کاری]
twang U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Susurrus U صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twanging U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
asynchronous U اتصال به کامپیوتر برای دستیابی غیر یکنواخت به داده
corona discharge U تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
pave U [صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
capacitor intel filter U شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
tu whit tu whoo U صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu-whit tu-whoo U صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
frequently <adv.> U به تکرار
a lot of times <adv.> U به تکرار
frequence U تکرار
oft [archaic, literary] <adv.> U به تکرار
frequentation U تکرار
iterance U تکرار
ingemination U تکرار
on any number of occasions <adv.> U به تکرار
rehearsals U تکرار
practicing U تکرار
practise U تکرار
many times <adv.> U به تکرار
often <adv.> U به تکرار
practising U تکرار
iteration U تکرار
recidivism U تکرار
renewals U تکرار
practises U تکرار
epanalepsis U تکرار
repeats U تکرار
rehearsal U تکرار
Recent search history Forum search
1tink and grow rich
1wife is life life is knife knife kill the life
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1 no!i am not,repeat not,going back to my father to ask for money
1it was suggested that an initial application of one or two iterations of the Gauss-Seidel method from a flat voltage estimate would be sufficient to start things off properly.
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com